دوست نوجوان خود باشيم

دوست نوجوان خود باشيم



چه عاملي باعث مي شود که فرزند 10 ساله شيرين زبان و خونگرم شما در مدت سه سال تبديل به نوجواني ساکت و آرام  شود؟ براي بسياري از پدر و مادرها اين سؤال يکي از گيج کننده ترين معماهاي قرن است.



دو دليل مهم براي به وجود آمدن اين تغيير در سنين ابتدايي و دوران نوجواني وجود دارد:
هنگامي که کودک شما پا به دوره نوجواني  مي گذارد احتياج بسياري به تنهايي و خلوت گزيني پيدا مي کند. شايد به اين علت که افکار و احساسات او دچار نوعي آشفتگي مي شوند، ممکن است نوجوان شما دچار بلاتکليفي و بي ثباتي شود. حتي ممکن است از آنچه که از نظر فيزيکي و يا احساسي براي او اتفاق مي افتد احساس شرم کند. چنين اتفاقاتي براي او غير منتظره و سخت هستند و او مي خواهد آنها را از ديگران مخفي کند و نزد خود نگهدارد.
دليل ديگر اين است که فرزند شما کم کم به نداشتن مهارت در انجام کارها حساس مي شود. او گمان مي کند بزرگترها بهتر از او مي توانند صحبت کنند و به راحتي کلمات صحيح را براي اداي منظور خود مي يابند. در حالي که او در اين زمينه خود را ناتوان مي بيند. بنابراين اگر نوجوانتان بـُغ کرده و عبوس به نظر مي رسد شايد به خاطر از دست دادن اعتماد به نفس خود در اداي کلمات است.


چرا ما به رابطه با ديگران نيازمنديم؟
«گفت و گو» کليد داشتن يک رابطه خوب در خانواده است. عدم توانايي در راحت صحبت کردن باعث مي شود نتوانيد نيازهاي نوجوانتان را بشناسيد. بدون گفت و گو و رابطه مناسب شما نمي توانيد پشتيباني و مراقبت خود را به او برسانيد و او نيز نخواهد توانست فراتر از حد و مرزهاي تعيين شده و رفتار پذيرفته شده رابطه مناسبي با شما داشته باشد.


ادامه مطلب...

نقدي بر روش هاي تربيتي سختگيرانه و مقتدرانه ( قسمت دوم )

نقدي بر روش هاي تربيتي سختگيرانه و مقتدرانه ( قسمت دوم )
در قسمت قبل به اثرات روش تربيتي سختگيرانه و مقتدرانه  پرداختيم . اينک در ادامه مي خوانيم...
اثرات ثمربخش روش مقتدرانه يا عقلاني از نظر صاحبنظران
باوم ويند معتقد است: والدين روشن بين و قاطع ، هم براي رفتار خودمختارانه و هم براي رفتار منضبط اعتبار قائلند. آنان روابط کلامي را تشويق  مي کنند و وقتي که از اقتدار خود به عنوان والدين استفاده مي کنند و کودک را از چيزي منع مي کنند يا از او انتظاري دارند برايش دليل مي آورند.
کولمن مي گويد اقتداري که براساس يک نوع دل نگراني منطقي براي رفاه نوجوان باشد معمولاً از طرف نوجوان پذيرفته مي شود، حال آن که سختگيري غيرمنطقي که براساس ميل بزرگسال به تسلط بر نوجوان باشد احساس طردشدگي به نوجوان مي دهد و گاهي خشم او را برمي انگيزد و گاهي هم به افسردگي  او مي انجامد.
مارتين در اين مورد مي گويد والدين مقتدر بيش از ديگران در انتقال ارزش ها و هدف هاي خود به فرزندانشان تأثير مي گذارند. طرد بيش از حد کودک غالباً با رفتار مشکل برانگيز آنان ارتباط دارد.
باخمن و اومالي نيز مي گويند والدين روشن بين و قاطع فرزنداني دارند داراي اعتماد به نفس  و عزت نفس  بالا و استقلال زياد.
والدين سهل گير
اين والدين نقطه ي مقابل والدين سختگير  هستند ؛ اگر چه خانواده هاي آسان گير، در مقايسه با والدين مستبد، محبت بيشتري ابراز مي دارند، ولي نمي توانند قاطعيت از خود نشان داده و کنترلي اصولي روي بچه اعمال نمايند.
وقتي شعار " کسي را با کسي کاري نباشد"، حاکم بر روابط اعضاي خانواده است و هر کس بتواند هر کاري را که ميل دارد انجام دهد و ديگري حق دخالت در کار او را نداشته باشد، هرج و مرج و بي نظمي حاکم بر روابط اعضاي خانواده مي شود و زندگي براي آنها مشکل خواهد بود، خانواده متزلزل مي شود و آثار تزلزل در رفتار بچه ها مشاهده مي گردد. افراد اين خانواده بي بندوبار، لاابالي ، سهل انگار، خودخواه و بي هدف هستند، احساس مسئوليت نمي کنند، قادر به زندگي اجتماعي نيستند، نمي توانند با ديگران به سر برند و اغلب در زندگي با شکست روبه رو مي شوند.
مقايسه دو روش تربيتي "سختگيرانه" و "عقلاني"
والدين مقتدر به شدت معتقد به رعايت نظم و انضباط هستند. اما برخلاف پدر و مادر سختگير، آن را با ابراز مهر و عطوفت و موافقت شفاهي توأم مي کنند. پدر و مادر مقتدر از فرزند انتظار دارند از آنها اطاعت کند ليکن همزمان با وي دوست هستند. پدر و مادر مقتدر با فرزند خود به گفت وگو نشسته و براي او توضيح مي دهند که چه رفتار مشخصي از نظر آنها شايسته يا ناشايست و غيراصولي است. پدر و مادر سختگير هم، هميشه محدوديت هاي مشخص و لازم الاجرايي را براي کودک وضع مي کنند، ولي هرگز راهي براي توافق و سازش، قبول توضيحات و پيشنهادهاي کودک، بازنمي گذارند.


ادامه مطلب...

ويژگي هاي دوران نوجواني

ويژگي هاي دوران نوجواني


نوجواني اغلب به دوره اي بين کودکي  و بزرگسالي اطلاق مي شود . اين واژه ، برچسب مناسبي جهت دوره اي از زندگي فرد ( تقريباً سنين 12 – 20 سالگي ) است  و چنين استعمالي ، هيچ گونه قيد و تعريفي درباره ي خصوصيات رشد نوجوان ها يا علل اختصاصي نوجواني ندارد.


هر دوره اي از زندگي را مي توان بر مبناي پاره اي از مسائل رشدي ، نظير : مسائل بيولوژيکي ، رواني و اجتماعي دسته بندي کرد. از جمله آنها که به طور مشخص ، ولي نه الزاماً در طي دهه دوم زندگي ، اتفاق مي افتد ارتباط با جنس مخالف ، آگاهي هاي شغلي ، رشد ارزشها و خود محوري هاي مسئولانه و باز شدن گره هاي عاطفي با والدين است.


دوره نوجواني را بايد يک مرحله بسيار مهم از زندگي تلقي کرد. دوره اي که با ويژگي هايش از ساير دوران زندگي متمايز مي شود. اين ويژگي ها عبارت اند از :


1 – نوجواني ، يک دوره مهم به شمار مي رود.


گرچه همه ي دوران عمر مهم است ولي اين دوره  مهمتر از سايرين مي باشد . زيرا تأثيرات ناگهاني بر رفتار و ديدگاه فرد دارد. با در نظر گرفتن اين که ساير دوره هاي زندگي ، به دليل تأثيرات درازمدت آن ، پرمعني و قابل توجه هستند ، ليکن دوره ي نوجواني ، يکي از دوره هايي است که از هر دو جنبه ي تأثيرات ناگهاني و درازمدت برخوردار و قابل توجه است. برخي از ادوار زندگي به دليل تأثيرات فيزيکي و بدني ، با اهميت و برخي ديگر از لحاظ تأثيرات رواني قابل اعتنا هستند، ليکن نوجواني  از هر دو جهت مهم است.


2 – نوجواني ، يک دوره ي انتقال ( برزخي ) است.


انتقال به معني يک وقفه يا تغيير از آنچه که قبلاً انجام شده نيست، بلکه بيشتر عبور از مرحله اي از رشد به مرحله ي ديگر مي باشد. اين به آن معنا است که آنچه قبلاٌ واقع شده ، نشانه ي خود را روي آنچه که در زمان حال و آينده اتفاق مي افتد ، باقي مي گذارد . کودکان در زماني که از خردسالي به بزرگسالي مي رسند، بايد جنبه هاي کودکانه را کنار بگذارند. همچنين بايد الگوهاي جديد رفتاري و نگرشي را بياموزند تا جانشين آن چيزهايي شود که ترک کرده اند.


به هرحال ، اين مهم است که درک کنيم آنچه قبلاً واقع شده ، نشانه هاي خود را باقي گذاشته است و بر الگوهايِ نويني از رفتارها و نگرش هاي فرد اثر مي گذارد.


در طي هر مرحله ي انتقالي ، وضع و جايگاه فرد مبهم است. نوجوان در اين زمان نه کودک و نه بزرگسال است. اگر مانند کودکان رفتار کند ، به او گفته مي شود که به مانند سن خودش عمل کند و اگر سعي کند نظير بزرگسالان عمل کند ، اغلب متهم مي شود که براي شلوارهاي کوتاه خود ، خيلي بزرگ شده  و براي اين تلاشي که انجام مي دهد تا مثل بزرگترها عمل کند ، مورد سرزنش واقع مي شود. از طرف ديگر ، موقعيت مبهم نوجوانان امروز ، اين منفعت را براي آنها در بر دارد که فرصتي را به منظور آزمودن شيوه هاي مختلف زندگي به آنها مي دهد تا آنها تصميم بگيرند که چه الگوهاي رفتاري ، ارزشي و نگرشي ، بهتر مي توانند نيازهاي آنان را تأمين نمايند.


3 – نوجواني ، يک دوره ي تغيير است.


ميزان تغيير در نگرش ها و رفتار در طي دوره ي نوجواني با ميزان تغيير در وضعيت بدني برابر است و در طي سال هاي اوليه نوجواني ، زماني که تغييرات بدني با سرعت انجام مي شود ، تغييرات در نگرش ها و رفتار نيز با شتاب به وجود مي آيد و همچنان که تغييرات بدني آرام به پيش مي رود. به همان نسبت نگرش ها و رفتار نيز تغيير مي يابند.


ادامه مطلب...