مقايسه نتايج آزمون ويسکانسين در بيماران اسکيزوفرن مبتلا و غير مبتلا به حرکت پريشي ديررس، بستري در بي

مقايسه نتايج آزمون ويسکانسين در بيماران اسکيزوفرن مبتلا و غير مبتلا به حرکت پريشي ديررس، بستري در بيمارستان هاي ابن سينا و حجازي مشهد 
 حرکت پريشي (ديسکنزي) يک اختلال عصبي حرکتي است که فقط عارضه جانبي درمان با داروهاي ضد روان پريشي (آنتي سايکوتيک ها) نيست بلکه حداقل قسمتي از اين حرکات، جزئي از بيماري اسکيزوفرني و به دليل اختلال عملکرد قسمت پيشاني مغز (لوب فرونتال) است. در اين پژوهش، براي يافتن پاسخ سوالات زير عملکرد ناحيه پيش پيشاني (پره فرونتال) در بيماران اسکيزوفرن مبتلا و غيرمبتلا به ديسکنزي ديررس، مورد بررسي قرار گرفت. آيا رابطه اي بين ديسکنزي ديررس و اختلال عملکرد لوب فرونتال وجود دارد؟ آيا راهي براي شناسايي افراد مستعد به ديسکنزي ديررس و جلوگيري از ايجاد اين معضل وجود دارد؟ براي انجام اين پژوهش 100 بيمار اسکيزوفرن بستري در بيمارستان (50 بيمار مبتلا به ديسکنزي ديررس و 50 بيمار غيرمبتلا به ديسکنزي ديررس) انتخاب شدند و با آزمون ويسکانسين (WCST) که يک تست استاندارد نورسايکالوژيک براي ارزيابي ناحيه پره فرونتال است مورد ارزيابي قرار گرفتند و نتايج حاصله با استفاده از آزمون تي- تست و کاي اسکوئر و نرم افزار SPSS مورد مقايسه آماري قرار گرفت. بيماران اسکيزوفرن مبتلا به ديسکنزي ديررس نسبت به بيماران اسکيزوفرن غيرمبتلا به ديسکنزي ديررس (افزايش تعداد کل خطاها، خطاي درجاماندگي و کاهش تعداد طبقات تکميل شده) به صورت معني داري (P<0.001) در معيارهاي مورد ارزيابي در آزمون ويسکانسين اختلال نشان دادند که حاکي از اختلال عملکرد لوب فرونتال در اين بيماران بود. به نظر مي رسد با انجام آزمون ويسکانسين در زمان تشخيص بيماري اسکيزوفرني، مي توان بيماران مبتلا به اختلال عملکرد لوب فرونتال و در نتيجه حساس به وقفه سيستم دوپامينرژيک را شناسايي نموده و با مصرف داروهاي آنتي سايکوتيک نامعمول (آتيپيک) و کنترل مداوم حرکات غير طبيعي در اين گروه از بيماران، از ايجاد و پيشرفت ديسکنزي ديررس جلوگيري نمائيم.  


ادامه مطلب...

اسکيزوفرني براي قابل فهم شدن عقايد متناقض در مورد اسکيزوفرني بهتر است مطلب را با مقايسه‌اي ساده بين

اسکيزوفرني براي قابل فهم شدن عقايد متناقض در مورد اسکيزوفرني بهتر است مطلب را با مقايسه‌اي ساده بين دو مفهوم اساسي شروع کنيم. اسکيزوفرني حاد و مزمن.


اساسا در اسکيزوفرني حاد ، خصوصيات بارز عبارتند از هذيانها و توهّمات و تداخل در فکر. اين نوع خصوصيت را علائم مثبت مي‌نامند. بعضي از بيماران پس از مرحله حاد بهبود مي‌يابند و برخي ديگر وارد مرحله مزمن بيماري مي‌شوند.
خصوصيات اسکيزوفرني مزمن عبارتند از فقدان احساس و انگيزه و مردم گريزي. اين خصوصيات را اغلب علائم منفي مي‌نامند پس از تثبيت فرم مزمن بيماري معدودي از مبتلايان ممکن است بطور کامل بهبود يابند.


ادامه مطلب...

اسکيزوفرني: هذيان، توهم و خود بزرگ‌بيني مقدمه

اسکيزوفرني: هذيان، توهم و خود بزرگ‌بيني مقدمه
امروزه بيماري‌هاي روان‌پريشي زيادي يافت مي‌شود که اصولا در نگاه اول قابل شناسايي نبوده و گاهي حتي برعکس به نوعي کساني که با فرد ارتباط دارند را دچار ابهام مي‌کند. لذا، در اين جستار نگارنده تلاش نموده است تا يکي از شايع‌ترين آنها در جامعه ما را مورد بحث و بررسي قرار دهد. 
مفهوم اسکيزوفرني
واژه‌ «اسکيزو» به ‌معني‌ گسيختگي‌ است‌ و «فرني‌» نيز به‌ ذهن‌ و روان‌ اشاره‌ دارد. اسکيزوفرني‌ اغلب‌ به‌ اختلال‌ گسيختگي‌ شخصيتي‌ اشاره‌ دارد، زيرا افکار و احساسات‌ فرد مبتلا به‌ اين‌ عارضه‌ داراي‌ ارتباط‌ منطقي‌ و معمول‌ با يکديگر نيستند. فرد مبتلا قادر نيست‌ تخيلات‌ خود را از واقعيت‌ تميز و تشخيص دهد. بنابراين‌، رفتاري‌ غيرمنطقي‌ و غيرعادي‌ دارد.
   علايم‌ کلي شيوع‌ بيماري
· دوري‌گزيني، درون‌گرايي‌ و در مواردي حرّافي بيش‌ از معمول.‌
· از دست‌ دادن‌ انگيزه‌ها.
· محدوديت‌ شديد هيجانات‌، يا بروز نابجاي‌ هيجانات‌.
· هذيان‌ها: باورهاي‌ کاذب‌ و غيرواقعي‌ تغييرناپذير همراه با خود بزرگ بيني.
· توهم: يک‌ تجربه‌ حسي‌ منشأ گرفته‌ از ذهن‌، مثلاً شنيدن‌ صداها يا ديدن‌ چيزهايي‌ که‌ وجود خارجي‌ ندارند. برداشت توهم‌آميز از يک متن يا نوشته. دشمن پنداري ديگران. عجز در مقابل ديگران در عين خود بزرگ گويي.
· اختلال‌ تفکر که‌ خود را با تکلم‌ و نوشته هاي آشفته‌ و غيرمرتبط‌ نشان‌ مي‌دهد. مثلا از شاخه به شاخه‌اي پريدن.
·  تلاش در توجيه رفتاري که موجب آزار ديگران مي‌شود.
·  باور بيمار به اينکه‌ ديگران‌ افکار وي‌ را شنيده‌ يا مي‌دزدند، يا او را تحت‌ کنترل‌ دارند و در حال تخريب او هستند.
·  سوءظن‌ به‌ ديگران‌ که گويا همه دشمن او هستند زيرا از همه بيشتر مي‌فهمد.
·  دست زدن به تخريب ديگران با کلمات و يا نوشته‌ها.
علل‌


ادامه مطلب...

اسکيزوفرني بيمارئي روان پريشانه( پسيکوتيک) با علت ناشناخته و تظاهرات متفاوت است که با علايم مثبت و م

اسکيزوفرني بيمارئي روان پريشانه( پسيکوتيک) با علت ناشناخته و تظاهرات متفاوت است که با علايم مثبت و منفي (نقص ـ deficit) مشخص مي‌گردد. اگرچه اسکيزوفرني يک اختلال شناختي نيست، ولي اغلب باعث نقص‌هاي شناختي مي‌شود. علايم اسکيزوفرني به شکل سوئي بر تفکر، احساس، رفتار و عملکرد اجتماعي و شغلي تأثير مي‌گذارد.


اين بيماري معمولاً مزمن است و دوره‌اي را که شامل يک مرحله پيش‌درآمد (prodromal)، يک مرحله فعال و يک مرحله باقي مانده است، دربرمي‌گيرد. مراحل پيش‌درآمد و باقي‌مانده با شکل‌هاي ضعيف‌شده علايم فعال مثل عقايد عجيب و تفکر سحرآميز و نيز نقص در مراقبت از خود و ارتباط‌هاي بين‌فردي مشخص مي‌شود.
اسکيزوفرني به‌عنوان يک اختلال مغزي شناخته شده، که با اختلال ساختماني و عملکردي همراه و در مطالعات تصويربرداري عصبي قابل رؤيت است و جزء ژنتيک آن هم در مطالعات دوقلوها مشاهده شده است.


تاريخچه
اسکيزوفرني براي اولين بار به شکل رسمي توسط روانپزشکي بلژيکي به‌نام بنديکت مورل (Bendict Morel) شرح داده شد که اين بيماري را جنون زودرس demence precoce ناميد.
اميل‌کرپلين (Emil Kraepelin) که يک روانپزشک آلماني بود، اصطلاح جنون جواني dementia praecox را براي گروهي از بيماري‌هائي به‌کار برد که در نوجواني شروع و به زوال عقل ختم مي‌گردد.
يوگن بلويلر (Eugen Bleuler) روانپزشک سوئيسي اصطلاح اسکيزوفرني را معرفي کرد. هيچ علامت يا نشانه‌اي پانوگنوميک بيماري نيست، بلکه گروهي از يافته‌هاي مشخص نشان‌دهنده تشخيص مي‌باشد. اسکيزوفرني يک بيماري مزمن، حاد و ناتوان‌ساز است. در حدود يک درصد جمعيت در طول حياتشان دچار اين بيماري مي‌شوند.


شيوع سني و جنسيتي
• اسکيزوفرني در مردان و زنان به يک نسبت وجود دارد.
• اسکيزوفرني غالباً در مردان در سنين پايين‌تر، معمولاً در اواخر نوجواني يا اوايل بيست سالگي، بروز مي‌کند.
• اسکيزوفرني عموماً در زنان در سنين بيست يا اوايل سي‌سالگي بروز مي‌کند.
• کودکان بعد از 5 سالگي ممکن است دچار اسکيزوفرني شوند امّا بروز آن قبل از دوران بلوغ بسيار نادر است.


علائم و نشانه‌هاي اوليه


ادامه مطلب...

چگونه‌ با نوجوانان‌ سلطه‌ طلب‌ روبرو شويم‌؟

چگونه‌ با نوجوانان‌ سلطه‌ طلب‌ روبرو شويم‌؟


 


مقدمه‌
ويژگي‌هايي‌ چون‌ پافشاري‌ بر استقلال‌ و دوري‌ از والدين‌، به‌ طور معمول‌ نشانه‌ هاي‌ رشد سالم‌ کودک‌ و بالغ‌ شدن‌ او هستند. برخي‌ از رفتارهاي‌ ويژه ‌اي‌ که‌ در اين‌ دوران‌ مشاهده‌ مي ‌شوند دستاورد تلاش‌ نوجوان‌ در برخورد با شرايط‌ خاص‌ است‌. کودکاني‌ که‌ قبل‌ از دوران‌ بلوغ‌ به ‌شدت‌ نيازمند خانواده‌ بودند با ورود به‌ سن‌ بلوغ‌ احساس‌ مي‌ کنند که‌ دوست‌ دارند مستقل‌ زندگي‌ کنند. نوجوانان‌ در جاده‌ اي‌ که‌ مسير آن‌ از خانواده‌ تا سرنوشت‌ آينده‌ ي‌ آنهاست‌ تنها هستند؛ آنها از اين‌ مسير گريزي‌ ندارند و اغلب‌ با تأکيد بر ارزش‌هاي‌ رايج‌ بين‌ دوستان‌ خود، نسبت‌ به‌ دوري‌ از ارزش‌هاي‌ خانوادگي ‌تمايل‌ نشان‌ مي‌ دهند. هنگامي‌ که‌ آنها دوست‌ دارند بيشتر اوقات‌ خود را تنها باشند قصد ندارند با اين‌ کار به ‌والدين‌ خود توهين‌ کنند بلکه‌ در پي‌ خوديابي‌ هستند؛ هرچند ممکن‌ است‌ در اين‌ جستجو در مسيرهاي‌ نادرست‌ قرار گيرند.



«معذرت‌ خواهي» اسلحه‌ ي‌ بچه‌هاست‌ و هر لحظه‌ از آن‌ استفاده ‌مي ‌کنند. شما بايد کاملاً آماده‌ باشيد و انتظار آن‌ را داشته‌ باشيد. در صورت‌ تخلف‌ و عذر‌خواهي‌ هاي مکرر، سعي‌ کنيد که‌ خواسته‌ هاي‌ خود را بيشتر کنيد و به‌ او بيشتر سخت‌ بگيريد.در دوران‌ بلوغ‌، سطح‌ فکر افراد گسترش‌ پيدا مي کند و تعالي‌ مي ‌يابد. نوجوانان‌ همزمان‌ با شناختن‌ هويت‌ خود قادر به‌ تفکر انتزاعي‌ هستند. آنها درباره‌ ي‌ مسايل‌ کاملاً جدي‌ فکر مي‌ کنند، سؤالاتي‌ چون‌: من‌ که هستم‌؟ چه‌ چيزهايي‌ اهميت‌ دارند؟ معني‌ و مفهوم‌ زندگي ‌چيست‌؟ آنها درباره ي‌ جهاني‌ که‌ در آن‌ به‌ سر مي ‌برند قضاوت‌ مي‌ کنند.


برخورد با نوجوانان‌ بايد به‌ گونه‌ اي ‌باشد که‌ به‌ تشديد عصبانيت‌ ، عصيانگري‌ و عناد منجر نگردد. بسياري‌ از شيوه‌هايي‌ که‌ در برخورد با کودکان‌ کارايي‌ قابل‌ ملاحظه‌ اي‌ دارند در صورت‌ تجويز براي ‌برخورد با نوجوانان‌، مسئله ‌ساز مي‌ شوند. والدين‌ بايد متوجه‌ باشند که‌ دوران‌ بلوغ‌، دوران‌ انتقال‌ است‌، از اين‌ رو بايد شيوه‌ ي‌ برخورد  خود را به‌ روش‌ برخورد با افراد بالغ‌ تغيير دهند.



در اين‌ زمينه‌ بايد محدوديت هاي‌ خود را مشخص‌ کنيد


کنترل‌ والدين‌ بر روي‌ نوجوانان،‌ متأثر از واکنش‌هاي‌ آنان‌ نسبت‌ به‌ رفتار نوجوان‌ است. هرکاري‌ که‌ نوجوان ‌انجام‌ مي ‌دهد انتخاب‌ اوست‌. والدين‌ به طور طبيعي‌ در چنين‌ مواردي‌ فرياد مي ‌کشند، کتک‌ مي‌ زنند، گريه‌ مي ‌کنند يا نقش‌ يک‌ قرباني‌ را بازي‌ مي‌ کنند. در عوض‌ نوجوان‌ به‌ سرعت‌ ياد مي ‌گيرد که‌ مهارت‌هاي‌ خود را در مواجهه‌ با والدين‌ افزايش‌ دهد.


پدر و مادرها با معماي‌ لاينحلي‌ روبرو مي ‌شوند که ‌چرا کسي‌ به‌ حرف‌ آنها گوش‌ نمي ‌کند و از آنها فرمان ‌نمي‌ برد.


 


به ‌دنبال‌ سابقه‌ ي‌ رفتار سلطه ‌طلب‌ نوجوان‌ خود باشيد
رفتار قديمي‌ آسان ‌ترين‌ روش‌ مقابله‌ است‌. شما تصور مي‌ کنيد که‌ با افزايش‌ فشار به‌ خودتان‌ تا حد مرگ‌، او را مجبور به‌ تجديد نظر خواهيد کرد. کمي‌ به‌ عقب‌ برگرديد و فکر کنيد که‌ او واقعاً به‌ دنبال‌ چيست‌؟ شما به‌ وضوح‌ در خواهيد يافت‌ که‌ رفتار او بيانگر خواسته‌هايش‌ است. بچه‌ هايي‌ با طرز فکر منفي‌، به ‌دوستانشان‌ راه‌ و روش‌ تسلط‌ بر والدين‌ را مي‌آموزند؛ طبيعي‌ است‌ که‌ او از اين‌ روش‌ها براي‌ تسلط‌ بر شما استفاده‌ کند. به‌ کارهايي‌ که‌ او مي ‌کند و واکنش‌هاي‌ خود به‌ کارهاي‌ او دقت‌ کنيد.


ادامه مطلب...

قدر دوران نوجواني را بدانيد

قدر دوران نوجواني را بدانيد


اين نظر ظاهراً غير ممکن و تقريباً نوعي تناقض لفظي به نظر مي رسد. من معتقدم که اگر سال هاي


نوجواني  را به طور کامل از نظر بگذرانيم، حقيقتاً عملي (و عاقلانه) است که به جاي نزاع با اين دوران، از آن تقدير کنيد.
کلمه کليدي در اين اصل دوران است. اگر شخصي که در حال مطالعه اين مطلب است، حداقل بيست ساله باشد و دقيقاً همان آدمي باشد که هنگام نوجواني بوده است، تعجب خواهم کرد. احتمالاً شما بيش از همه، ارزش ها، ديدگاه ها، ظاهر فيزيکي، اخلاق شغلي، اهداف و اولويت هاي خود را تغيير داده ايد. خود من وقتي به گذشته مي نگرم هيچ شباهتي بين نوجواني و حال خود نمي يابم. هم متفاوت به نظر مي رسم و هم متفاوت عمل مي کنم و در مجموع همه چيز در زندگي من تغيير کرده است. حالا ديگر هم من و هم شما با گذشته فرق کرده ايم. وقتي به گذشته نظر مي کنيم، آن را دوراني سپري شده مي يابيم.


پس چرا، اگر مي دانيم که اين دوران صرفاً يک مرحله بوده است، اين چنين حساس مي شويم؟ مي توان چنين پاسخ داد که شايد تا اندازه اي فراموش کرده ايم که


نوجواني  صرفاً يک دوران است. از آن بيم داريم که رفتار و مسير زندگي پانزده سالگي ما دائمي، مانند نقشي بر سنگ باشد. نوجوانان فاقد ايمان لازم هستند. جوانان امروز فقدان ايمان را حس مي کنند و اين مطلب به اعتقاد من در بروز بعضي از مشکلاتي که مشاهده مي کنيم، مؤثر است. منظور من آن نيست که اگر نوجوان شما با خود درگير است شما مقصر هستيد. اما مطمئن هستم که ما مي توانيم کارهايي براي ايجاد بهترين بازدهي و کاهش احساس ناتواني و درماندگي در آنها انجام دهيم.


 اگر به جاي آنکه دوران نوجواني را امري دائمي فرض کنيد، آن را مرحله اي گذرا بدانيد، بعضي از درگيري هاي شما با خودتان کاهش مي يابد و آسان مي گردد.فکر کنم يکي از دلايلي که من بدون آنکه آسيبي ببينم از اين دوران به سلامت جستم، احساس پذيرش


والدين  و ايمان شخصي ام بوده است. گويا آنها مي دانستند که اشکالي در کارم نيست (حتي زماني که خودم نمي دانستم) و اين که هيچ عيب و ايرادي در کار من نبود، زيرا من فقط به عنوان يک نوجوان با خود و ديگران درگير بودم. عليرغم اين واقعيت که رفتار من به هيچوجه کامل نبود، مي دانستم که آنان قدر مرا مي دانند. اعتماد آنان، قدرت سپري کردن اين دوران را به من مي داد.


ادامه مطلب...