بررسي رابطه اختلال کروموزومي کلاين فلتر با بزهکاري

بررسي رابطه اختلال کروموزومي کلاين فلتر با بزهکاري


اشاره:
    کروموزوم عنصر اصلي هر سلول مي باشد که تعداد آنها در هر سلول 23 جفت يا 46 عدد مي باشد. نيمي از آن ، از طريق مادر و نيمي ديگر از پدر دريافت مي شود و بدين ترتيب مجموعا 46 کروموزوم در تشکيل نطفه دخالت دارند. از تعداد 23 جفت کروموزوم درهر سلول، 22 جفت متشابه اند که اتوزوم ناميده مي شوند و فقط يک جفت که در تعيين جنسيت نقش دارند متفاوتند که کونوزوم ناميده مي شوند.
    اختلالات کروموزومي درهر فرد ممکن است به صورت هاي گوناگون در جفت هاي مختلف ظاهر شود و ناراحتي ها و ناهنجاري هايي در کودک به وجود آورد. مثلاگاهي اختلالاتي در جفتهاي سيزده و هجده پديد آمده و کروموزومي بر جفتها افزوده مي شود و در نتيجه عيوب فراواني، در اعضاي داخلي و خارجي طفل مانند برخي ناهنجاريها و عوارض داخلي ايجاد مي کند.
    به طورکلي کروموزومي که از طرف مادر منتقل مي شود، هميشه از نوع «x» مي باشد و کروموزومي که از ناحيه پدر انتقال مي يابد امکان دارد «x» و «y» باشد. چنانچه کروموزوم انتقالي پدر«y» باشد با ترکيب «x»مادر، به صورت «xy» درآمده که جنسيت طفل پسر خواهد بود و اگر کروموزوم انتقالي پدر از نوع «x» باشد با ترکيب «x»مادر، فرمول «xx» به وجود مي آورد که فرزند دختر خواهد شد.
    افرادي که فرمول کروموزومي آنها به صورت«xxy» يعني دو کروموزوم «xx»و يک کروموزوم «y» دريافت کرده اند به سندروم کلاين فلتر مبتلاهستند، وجود سندروم کلاين فلتر به صورت «xxy» يا «xxxy» و حتي «xxxxxxy» يافت گرديده.
    بررسي هاي وسيع موزيه، کورت براون، نيلسن و هونتر اثبات کرد که نفوذ قدرت سندروم کلاين فلتر در ايجاد حالت ضداجتماعي و رفتارهاي نابهنجار تا حدود %36 افراد مبتلابه بيماري کلاين فلتر حالت ضد اجتماعي دارند. جرم مبتلايان به سندروم کلان فلتر بيشتر جرايم جنسي و آدمکشي است. فورسمن، هامبرت، موزيه و کازي در اثر مطالعات خود به اين نتيجه رسيدند که سندروم کلاين فلتر در نزد مجرمان بيشتر از مردمان عادي ديده مي شود و حدود 10 تا 32 درصد بزهکاران به آن دچار هستند؛ در حالي که %23 از مردم عادي فقط به آن مبتلايند.
    کليد واژه
    -1 بزه : پديده اي که در اجتماع انسانها شکل گرفته؛ رفتاري که برخلاف قوانين و مقررات و هنجارهاي يک جامعه، از افراد آن سرزند يا رفتاري مخالف مصالح اجتماع به عقيده دورکيم، بزه با ساخت جامعه و فرهنگ خاص آن جامعه ارتباط مستقيم دارد و چون جرم نتيجه جريانهاي گروهي و جمعي است وجود ارتباط آن با ساخت اجتماع دائمي است از اين جهت جرم نبايد به صورت مجرد و به خودي خود تجربه و تحليل شود بلکه بايد در اجتماع و فرهنگ خاص و در زمان و مکان مورد مطالعه قرار گيرد.(1)
    -2 کروموزم: کروموزم يک کلمه يوناني است و از دو قسمت -1 کروما به معني رنگ و -2 زوما: يعني جسم تشکيل شده است.(2)
    کروموزوم عبارت است از واحد اصلي سلول که جايگاه واحدهاي اصلي صفات و خصوصيات حياتي، به نام «ژن» مي باشد. (3)
    در داخل سيتوپلاسم قسمت متراکم و سختي وجود دارد که آن را هسته مي نامند و تمام آن تقريبا به وسيله اجسام مادي به نام ژن که تعداد آنها بسيار مي باشد و کروموزوم ها را به وجود مي آورد ساخته شده است.(4)
    -3 سندرم کلاين فلتر: يک نوع اختلال کروموزومي در مردان؛ وجود کروموزوم اضافي x با فرمول «xxy» يا «xxxy ياxxxxxy» ، که خصوصيات آن کوتاهي فوق العاده قد، عقب افتادگي دماغي، ضعف، بروز نکردن بلوغ و در نتيجه عنن مي باشد. (5)
     نگاهي به ديدگاه چند دانشمند در مورد تاثير وراثت


ادامه مطلب...

اصول و مبانى آموزش مسائل دينى به کودکان و نوجوانان

اصول و مبانى آموزش مسائل دينى به کودکان و نوجوانان
چکيده
روش ها و شيوه هاى آموزش نماز در کودکان و نوجوانان، بر اصولى استوار است که مهم ترين آن ذکر مى گردد:
«اصل» به معناى بن، ريشه، زيربنا و اساس است. کلمه «اصل» را عرف عامه در مقابل «بدل» و در مقابل «فرع» استعمال مى کند، اما مقصود از اين واژه در اين جا، مفهوم فلسفى آن است که با معناى «منشأ» و «مصدر» برابر مى شود. علماى تعليم و تربيت نيز از اصول و مبانى تعليم و تربيت چنين برداشتى دارند.
در اين مقاله، سعى شده است اصول و مبانى آموزش نماز در کودکان و نوجوانان از ديدگاه دينى (برگرفته از قرآن، احاديث و روايات ائمّه اطهار(عليهم السلام) و نظريات علماى تعليم و تربيت) به صورت تطبيقى، تبيين و تشريح گردد.
در آموزش و تعليم هر موضوعى، اصول و مبانى ساختار آن موضوع از اهميت ويژه و اساسى برخوردار است.
اصول و مبانى هر علمى به منزله ستون و پايه ساختمان است که در استحکام و عمر آن نقش اساسى دارد. در علوم گوناگون نيز مانند جامعه شناسى، روان شناسى، تعليم و تربيت، و راهنمايى و مشاوره، اصول و مبانى اين علوم نقش اساسى بر عهده داشته و در واقع، فعاليت ها و روش ها مبتنى بر اصول آن علم است; مثلاً، در راهنمايى و مشاوره، اصول و مبانى اين علم به فعاليت ها، روش ها و فنون مشاور جهت مى دهد و نقش بنيادى و اساسى در فعاليت هاى مشاور ايفا مى کند.
روش ها و شيوه هاى آموزش مسائل دينى (نماز) در کودکان و نوجوانان بر اصولى استوار است که به ذکر مهم ترين آن ها در اين نوشتار پرداخته شده است.
1 . فطرى بودن مسائل دينى (نماز)
نياز به پرستش و نيايش يکى از نيازهاى اساسى و عميق است که در عمق روان بشر وجود دارد.
در بررسى تاريخى، اين موضوع ثابت شده است که پرستش جزئى از وجود و کشش فطرى انسان است. گاهى که اين ميل و روح پرستش توسط انبيا(عليهم السلام) در مسير صحيحى قرارگرفته، به خداپرستى ختم شده، اما گاهى بر اثر جهل، انحراف و لجاجت، موجودات و اشياى گوناگون مانند سنگ و چوب، ماه، خورشيد، آتش، گاو و پول مورد پرستش قرار گرفته اند.
استاد شهيد علّامه مطهرى(رحمه الله) در اين باره مى فرمايد:
«يکى از پايدارترين و قديمى ترين تجلّيات روح آدمى و يکى از اصيل ترين ابعاد وجود انسان ها حس نيايش و پرستش است. مطالعه آثار زندگى بشر نشان مى دهد هر زمان، هرجا که بشر وجود داشته است، نيايش و پرستش هم وجود داشته است. چيزى که هست شکل کار و شخص معبود متفاوت شده است; از نظر شکل، از رقص ها و حرکات دسته جمعى موزون هم راه با يک سلسله اذکار و اوراد گرفته تا عالى ترين خضوع ها و خشوع ها.»(1)
همه کودکان به طور فطرى کنجکاو و کاوشگر بوده و به دنبال پاسخ به سؤالات و چراها هستند و ميل به پرستش و نيايش در وجودشان موج مى زند; مثلاً، وقتى بزرگ ترها به آن ها محبت و نوازش مى کنند، ممکن است قادر به تفهيم تشکر و سپاس خويش به آن هانباشند، ولى با پيام هايى که از طريق چشم و نگاه هاى معصومانه و چهره متبسم به ما مى دهند، تشکر و قدردانى خويش را ابراز مى دارند.
تجربيات و مشاهدات نيز مؤيّد اين مطلب است که کودکان در تقليد و يادگيرى مفاهيم و مسائل دينى مثل نماز و روزه آمادگى بيش ترى در مقايسه با ديگر رفتارها و موضوعات از خود نشان مى دهند. اين موضوع مؤيّد فطرى بودن خداجويى در کودکان است.
طبق منابع اسلامى، براى ما مسلّم و متقن است که ميل به پرستش، نيايش، کمال طلبى و حقيقت جويى در کودک، فطرى و درونى است. اين موضوع را شواهد تاريخى (پرستش بت، خورشيد، گاو و ساختن بهترين مکان ها براى معابد) و آيات و روايات تأييد مى کند.
خداوند تبارک و تعالى در قرآن مجيد، مى فرمايد: «فاَقِم وجهَکَ لِلدّينِ حنيفاً فطرتَ اللّهِ الّتي فَطَرالنّاسَ علَيها لا تبديلَ لِخلقِ اللّهِ ذلکَ الدّينُ القَيِّمُ ولکنَ اکثرالناس لا تعلمون» (روم: 30); پس روى خود به سوى دين حنيف کن که مطابق فطرت خداست; فطرتى که خدا بشر را بر آن فطرت آفريده و در آفرينش خدا دگرگونى نيست، اين است دين مستقيم، ولى بيش تر مردم نمى دانند.
اگر مشاهده مى شود که گروهى از کودکان و نوجوانان نسبت به مسائل دينى ـ از جمله نماز ـ رغبت و تمايلى از خود نشان نمى دهند، اين مربوط به عوامل محيطى است که فطرت کودک را از مسير خود منحرف کرده است.
متأسفانه بعضى از والدين به دليل عدم حساسيت و اهميت نسبت به مسائل دينى و گاهى به دليل سخت گيرى ها و آموزش هاى غلط و عدم آشنايى آنان با سيره ائمّه اطهار(عليهم السلام)و روش هاى تربيتى، به گونه اى با کودک رفتار مى کنند که آنان نسبت به مسائل دينى بى تفاوت، کم رغبت و بعضاً از آن متنفّر مى شوند.
با کمال تأسف، بايد گفت که بعضى از والدين حساسيت و دقتى که در امور دنيوى (تغذيه، لباس، درس و مانند آن) فرزندانشان از خود نشان مى دهند در مسائل معنوى و دينى آن ها ندارند. به راستى، اين گروه از والدين مصداق کلام نورانى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)هستند که مى فرمايد:
«واى بر فرزندان آخرالزمان، از دست پدرانشان!» گفتند: يا رسول الله، منظور شما پدران مشرکند؟ فرمود: «خير، بلکه پدران مؤمنى که واجبات دينى را به فرزندان خود نمى آموزند و اگر آنان خود بخواهند احکام دين را فرا گيرند، ايشان جلوگيرى مى کنند (و حال آن که) اگر کالايى به دست بياورند از آنان راضى و خوشحال خواهند شد. من از ايشان بيزار و آنان نيز از من بيزارند.»(2)
با توجه به اين اصل، که خداجويى امرى فطرى و درونى است، علماى تعليم و تربيت اسلامى بايد به فکر تهيه و تدوين کتبى باشند که شيوه هاى صحيح رشد و پرورش اين حس را بر مبناى فطرى بودن آن به والدين آموزش دهد تا آنان به شيوه ها و روش هاى نادرست متوّسل نشوند.
2. اختيارى بودن مسائل دينى (نماز)
انسان به اقتضاى فطرت الهى خود و به دليل آن که موجودى است چند بعدى و به اعتبار کرامتى که خداوند براى او مقرّر نموده، موجودى است مختار و کرامت خويش را مى تواند با اختيار خود کسب نمايد. در واقع، از ديدگاه اسلام، انسان موجودى است که داراى ميل ها و جاذبه هاى معنوى است که ساير موجودات فاقد آن مى باشند. انسان قادر است در برابر ميل هاى درونى خود ايستادگى کند و فرمان آن ها را اجرا نکند يا به بعضى از آن ها پاسخ گويد و بعضى ديگر را مهار نمايد يا از آن ها در جهتى خاص استفاده کند.
اين توانايى انسان به حکم نيرويى است که آن را «اراده» مى نامند و تحت فرمان عقل عمل مى کند. اين توانايى بزرگ از مختصات انسان است و براساس اين توانايى است که انسان يک موجود آزاد، انتخابگر، صاحب اختيار مى باشد.(3)
در قرآن و منابع تعليم و تربيت اسلامى، دلايل متعددى وجود دارد دالّ بر آزادى و اختيار انسان; از جمله آن هاست:
ـ «اِنّا هَديناهُ السَّبيلَ اِمّا شاکراً و اِمّا کفوراً» (انسان: 3); ما راه راست را به او (انسان) نشان داديم; يا شکرگزار خواهد بود يا کفران خواهد ورزيد.
ـ «فَمن شاءَ فليُؤمِن و مَن شاءَ فَليکفر» (کهف: 29); پس هرکه مى خواهد ايمان بياورد و هر که مى خواهد کفر بورزد.
ـ «کلُّ نفس بِما کَسبت رهينة» (مدثر: 38); هر کس در گرو اعمالى است که آن را کسب کرده.
ـ اين که انسان مى تواند مشرک باشد يا موّحد دليل بر اختيار اوست.
ـ وجود انبيا(عليهم السلام) و تعليم و تربيت و مسؤول بودن انسان دليل ديگرى است بر مختار بودن او.
در دعوت کودکان و نوجوانان به دين، بايد به گونه اى عمل کنيم که آن ها احساس آزادى کنند و با توجه به اين موضوع که انسان فطرتاً خداجوست، با تذکر روش هاى صحيح، اين فطرت را در وجود آنان بيدار نماييم و آن ها را به طرف پذيرش دين سوق دهيم.
پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) نيز با نرم خويى و با زبان ليّن افراد را به دين اسلام دعوت مى کردند. به تجربه نيز ثابت شده است که با زور و اکراه نمى توان کسى را به راه راست هدايت کرد.


ادامه مطلب...