تخصص تدريس؛ ضرورتي انكارناپذير
تخصص تدريس؛ ضرورتي انكارناپذير
دكتر علي شريعتمداري عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي و فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي :
به ياد دارم در سالهاي نخست تحصيلات، هنگامي كه در مدرسه ابتدايي "كماليه" شيراز تحصيل مي كردم معلم حساب و هندسه سخت گيري داشتيم و همشاگردي بازيگوش و درس نخواني به نام "نصرا..." كه هيچ گاه خيال درس خواندن نداشت. همين مسأله باعث شده بود كه همواره نصرا... دست از پا درازتر به پشت نيمكتش برگردد، يعني وقتي مي آمد و مي رفت چيزي در چنته نداشت و جواب نمي داد. با اين حال اين معلم، معلم بدي براي ما نبود. نصرا... همسايه ما بود و از آنجا كه پدرش نزد اعيان شيراز كار مي كرد بعدها راننده شد.
اشاره به مقدمه براي اين است كه بگويم آموزشهاي دبستاني و دبيرستاني مقدمه و شالوده تربيت در جامعه است و بسياري از مشكلات اجتماعي امروز معلول مسايل و مشكلات شخصيتي است؛ اما وقتي معلم، خود با تعليم و تربيت بيگانه است چه انتظاري بايد داشت. بسياري از معلمان ما امروز زير ليسانس در آموزش و پرورش خدمت مي كنند. در سال تحصيلي گذشته يك ميليون و دويست هزار شاگرد در مقاطع مختلف ابتدايي، راهنمايي و متوسطه مردود شدند. آمار اين تعداد مردودي در نظام تعليم و تربيت مفهومي جز اشتباه عمل كردن ندارد، چنانچه معلمان ما به ساده ترين اصول تعليم و تربيت آشنا بودند، ديگر فرصت و زمان يك ميليون و دويست دانش آموز اين گونه تلف نمي شد.
كاش روزي به يكي - دو مدرسه تهران سري مي زديد، در يكي از كلاسهاي درس مي نشستيد و مي ديديد كه معلم چه مي كند و چه شيوه آموزشي و تربيتي را اعمال مي كند. متأسفانه برخي از معلمان ما حتي تخصص لازم و ابتدايي تدريس را نيز ندارند.
امروزه منتقدان شيوه آموزش زبان فارسي، از ركود در نحوه آموزش و ناآشنايي نسل جديد با اين زبان گله مي كنند. در پاسخ بايد پرسيد، كودكان و نوجوانان در كجا و چگونه بايد با زبان فارسي آشنا شده و با آن خو بگيرند. وقتي معلمان ديپلمه و فوق ديپلمه، خود در دوران ابتدايي و راهنمايي با زبان و ادبيات فارسي و اصول تربيتي آشنايي كافي ندارند، طبيعي است كه كودكان ما نيز از يادگيري زبان فارسي خود عاجز مي مانند و آن وقت است كه دير يا زود، زبان فارسي براي جوانان و عده اي كه دبيرستان را ترك مي كنند به زباني بيگانه تبديل مي شود. معلمان و مربيان تربيتي از فراگيري اصول تعليم و تربيت غفلت مي ورزند و در اين مجال، معلم، مطالبي را كه خود حفظ كرده است در كلاس بيان مي كند و از شاگردانش مي خواهد تا آنها را حفظ كنند. اين مسأله مويد آن است كه شيوه آموزش در مدارس ما غلط است و معلمان مدارس نه تنها در رشته هاي تخصصي تخصص لازم را ندارند، بلكه با شيوه هاي تعليم و تربيت نيز آشنا نيستند.
بنابراين بايد با شيوه هاي متفاوت، تحولي در شيوه آموزش معلمان مدارس به وجود آورد؛ تشكيل دوره هاي آموزش ضمن خدمت و كارگاههاي آموزشي به بهبود اين روند كمك شايان توجهي خواهد كرد، ضمن اينكه دولت نيز بايد بودجه لازم را در اختيار آموزش و پرورش قرار دهد تا اين معلمان بتوانند با طي كردن مدارج به مقاطع بالاتر ارتقا پيدا كنند.
ابداع شيوه نويني توسط نگارنده كه شيوه اي بديع در سطح جهان در زمينه آموزش تلقي مي شود نيز در راستاي تحقق همين مسير است؛ در اين شيوه آموزشي از همان سال اول ابتدايي وقتي مدرس مي خواهد در مورد آب و عناصر تشكيل دهنده آن يعني اكسيژن و هيدروژن صحبت كند از نوآموزان مي خواهد كه خود پيشتر، مبحث مورد نظر را مطالعه كنند. در جلسه مورد نظر به جاي آنكه معلم خود بگويد كه آب از دو عنصر اكسيژن و هيدروژن تشكيل شده است، از نوآموزان مي خواهد كه توضيح دهند آب از چه عناصري تشكيل شده است. سؤالهاي بعدي وي با پرسش از چيستي اين دو عنصر ادامه مي يابد. شاگردان درس خود را قبلاً مطالعه كرده اند و مي دانند كه روز بعد در كلاس درس خود، بايد مطلب مورد نظر را ارايه دهند. همين مسأله چگونگي تحقيق در سالهاي ابتدايي تحصيل را به شاگردان آموزش مي دهد.
چندي پيش در ريودوژانيرو با رئيس فرهنگستان فرانسه گفت و گو مي كردم. به وي گفتم شما در اروپا آكادمي ها و يا فرهنگستانها را قبل از دانشگاهها تشكيل داديد، برخلاف ايران كه در اينجا ابتدا شاهد تشكيل دانشگاهها و سپس فرهنگستانها بوده ايم. وقتي در فرهنگستان علوم مسؤوليت پذيرفتم نخستين نكته اي را كه مطرح كردم ارزيابي سطح علمي رشته هاي علمي و دگرگوني در شيوه آموزش بود. گر چه ممكن است استادان به راحتي زير بار نروند و اين گونه بگويند كه بعد از بيست سال درس خواندن و درس دادن حالا مي خواهيد در مورد آموزش براي ما صحبت كنيد. به وي گفتم براي آنكه به استادان بقبولانيم مطلب به اين سادگي نيست، يكي دو سؤال از آنها مي كنم. اول اينكه يك مبحث علمي چگونه تدوين مي شود؟ باور نمي كنيد، اما رئيس فرهنگستان فرانسه گفت من پاسخ سؤال شما را نمي دانم. به وي گفتم من بر اين اساس شيوه آموزش درست كردم و مي گويم هر آنچه كه يك دانشمند از ابتدا تاكنون انجام داده است همانها را به عنوان پايه آموزش قرار مي دهيم و آن وقت آموزش ما به صورت تحقيق در مي آيد. بنابراين دو مقوله آموزش و پژوهش نيز با يكديگر قابل تلفيق است. وقتي از علم به عنوان يكي از اركان اساسي جامعه و ارزش اسلام براي علم مي گوييم بايد بدانيم شرط نخست توليدات علمي، آموزش صحيح علم و نحوه ارايه آن از سوي معلمان و استاداني است كه اين وظيفه خطير را عهده دارند اما متأسفانه امروز دانش آموزان ما به معناي واقعي چيزي را نمي آموزند بلكه تنها نكاتي را حفظ مي كنند و پس از اندك زماني به راحتي اين محفوظات را فراموش مي كنند، بنابراين بايد ميان ارايه مطلب علمي و تعليم و تربيت نوعي پيوستگي قايل بود.
این وبلاگ اختصاص به مطالب علمی در زمینه روانشناسی و مشاوره داره واگر شما هم مقاله ای در این زمینه دارید می تونید به ایمیلم بفرستید یا در صفحه نظرات بگذارید تا با نام خودتان نمایش داده شود.